سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مدت زیادی بودکه عادت کرده بودم به عادت ها،

دیگر نمی شنیدم صدای گنجشک را،

رد پای یار را،

هوهوی باد را،

فراموش کرده بودم خودم را،

خدایم را،

دعا را،

امید را،

خسته بودم،خسته...

ازدنیای خاکستری،

باران می چکید برصورتم ومن فقط پاکش می کردم بی هیچ توجهی،

ابرها می گذشتندمن فقط آسمان ساده ای رامی دیدم،

تاآنکه یک روز، دیگر دنیا برایم خاکستری نبود،

وآن لحظه ای بودکه تصویرجوانه ای دیدم دربیابان ودانستم

 

زندگی هنوزجریان دارد وناامیدی وجودندارد!

 

شماهم زیرباران مانده اید...؟!


نظر() زیرباران مانده ، امید ، زندگی ،

  


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ